شهید علیجان امامی
مرصاد | پنجشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۵۹ ق.ظ
معرفی شهید علیجان امامی
.
بسیج دانش آموزی گتوند
.
وصیت نامه برادر شهید علیجان امامی
وصیت به دوستان ـ خانواده
با این سوال وصیتنامه را شروع می کنم چرا وصیتنامه می نویسیم در جواب می خواهم بگویم برای این می نویسیم که تجربه هایی که در چند سال زندگی خود بدست آورده ایم به دیگران انتقال دهیم و یا به عبارت دیگر راه را که برای زندگی کردن برگزیده بودیم نکات مثبت آن به نسلی که می خواهد انتخاب کند بشناسانیم پس طبق اصل بالا من هم باید آنچه را آگاهانه انتخاب کرده ام و عللی را که من را واداشت بدین گونه زندگی کنم برای دوستان عزیزم بر شمارم من در همه برخوردهایی که داشته ام با کتاب های مختلف و افراد مختلف و مشکلات مختلف زندگی به یک عقیده زیر بنایی و مادر به شدت معتقد شده ام و انتخاب این عقیده زیربنایی بود که مرا به جبهه رفتن و هر کار خیر دیگری وادار می کرد چون این عقیده یک سری معلومات و فرمول های خشن نبود و بلکه یک نتیجه گیری و یک فهمیدن از کتاب های مختلف و نظرهای گوناگون بود به این خاطر خیلی آن را دوست دارم و دلم می خواهد که هرکس سعادت و خوشبختی برای خود و جامعه خواستار است این اعتقاد را بپذیرد .
حالا به ناچار برای آنکه آن را توضیح بدهم باید مقدماتی را متذکر بشوم : در یک تقسیم بندی می توان تمام جهان بینی ها را در طول تاریخ به دو نوع تقسیم کرد : 1ـ مادی 2ـ الهی ، تحلیل کلی یک نفر مادی از جهان چگونه است او می پندارد بر اثر مرور زمان و حرکات و انفجارهای پیاپی انبوه کهکشان ها بوجود آمده و بصورت منظم در فاصله های متفاوت قرار گرفته ام از بین این همه سیاره زمین شرایـط حیـات را بدست می آورد و جو و انواع شرایط لازم را در خود بوجود می آورد و از آماده شدن این شرایط زندگی بوجود می آید دانشمندان مادی با سعی زیاد تلاش می کنند که ثابت کنند از ماده بیجان می شود زندگی بوجود بیاید بعد از پدید آمدن حیات موجودات کوچکتر قوی می شوند تا اینکه از میان حیوانات انسان بوجود می آید ، انسانها کم کم جمع می شوند و تاریخ جبری (از نظر مارکسیسم ) را بوجود می آورند بعنوان مثال مارکسیسم را که دربارة تاریخ بعنوان یک مکتب مادی مطرح می کنیم او می گوید تاریخ مانند دالونی می باشد که هر جامعه اعم از شرقی یا غربی باید از آن عبور کنند هر ملتی باید از دالون . . . . . فئودال به سرمایه داری و بعد به سوسیالیستی انتقال پیدا کند به خوبی نمایان است که اینها برای انسان هیچ نقشی در حرکت تاریخ فائل نیستند جا دارد از آنها سئوال کنیم که انسان می تواند در این سیر انتخاب بکند یا نه اگر انسان چون سنگی میباشد که در رودخانة تاریخ حرکت می کند آیا برای او مسئولیتی باقی می ماند ؟ حال ما نمی خواهیم بگوییم که آیا تمام تاریخ را علتی پنداشت درست است یا نه ، دوماً این یک قانون کلی می باشد و همة جامعه ها را در برمی گیرد یا نه آیا حرکت اولیة جامعه ها را بدون در نظر گرفتن نقش بعد حیوانی و الهی انسان می شود توجیه کرد تا آنجا که من مطالعه کردم در این موضوع آخری امکان ندارد چنین حالتی بوجود بیاید اینها انسان را چون یک حیوان می دانند ولی به عناوین مختلف از گفتن این مسئله خود داری میکنند چقدر سخنها دارم در این باب که حال وقت نوشتن آن را ندارم و امیدوارم که دوستان عزیز خود مطالعة این مسئله را بعهده بگیرند شما نگاه کنید که انسان را چگونه تعریف می کنند آنها می گویند انسان موجودی است ابزار ساز یا بعبارت دیگر موجودی است اقتصادی و منتهی آن فنا و نابودی می باشد و همین چند صباح را زندگی محسوب میکنند این خلاصه ای بود از یک جهان دیدن متدی که بعد از تغییرات ماده و بوجود آمدن سیارات و آماده شدن زمین از بین دیگر سیاره ها و بوجود آمدن حیات از بی حیاتی ، عقل از بی عقلی و انسان و تاریخ و انتهای انسان به فنا و نابودی و توصیفهای دیگری مانند اینها تشکیل شده است . حال اگر ما بپذیریم که همة این حرفها درست تلاش الکساندر اپارین را برای اثبات حیات از بی حیاتی و تلاش همة مادی ملک ها را برای نشان دادن جهان به شکلی که گفتیم سئوال من که اساس زندگیم بوده است و آن را در جایی نخوانده ام و نشنیده ام بلکه نتیجه ای است که از خواندنها و شنیدنها گرفته ام و آن این است که اگر ما بپذیریم که این همانگونه است که ما درها میگویند که مسئولیت و تعهد و ایثار و فداکاری عشق به رهایی انسانها بوجود می آید یا نه من مطلقاً معتقدم که اگر برای یک لحظه مادی فکر کنیم در جهان برای ما خوبی و بدی معنی پیدا نمی کند مبارزه معنی پیدا نمی کند فردی می شویم لذت پرست که خود باید حداکثر کوشش خود را برای هر چه بیشتر بدست آوردن لذت صرف کنیم چرا که معتقد شده ایم انسان موجودی است که ناخوداگاه در این طبیعت وسیع بوجود آمده است چرا که کرامت حیات عقل و انسان را خداگاه بوجود آمده اند و انسانها موجوداتی هستند که رها شده اند در این کرة زمین و تمام مادیهایی که با داشتن این عقیده مبارزه میکند مبارزة آنها ناشی از فطرت پاک انسانی است که در طول تاریخ آنها را واداشته که در مقابل تجاوزها بایستند همة حرف من این است که در جهان بینی مادی اصلاً انسان مسئول نمی شود و چون برای او طبیعت خانة بی صباحی است که تا این زمان به شکل فعلی در آمده . حال ما برای آنکه بهتر به بی پایگی این نگرش پی ببریم جهان بینی الهی را هم مینویسیم تا بهتر درک کنیم که کدام نظریه بدرد زندگی انسانها می خورد با خلقت کرات را روی هدفها و نقش ها می دانیم و تشکیل آنها را ناشی از بی برنامگی و یک نقشة قبلی نمی دانیم بلکه همانطوری که قرآن اشاره می کند میلیونها سیاره و مانند اینها نشانه هایی از وجود خداست و بی علت نمی دانیم که از بین اینها زمین دارای پدیدة حیات می شود و انسان را پدیده ای که ناخوداگاه در طبیعت روییده باشد نمی دانیم بلکه نقش خداوند متعال را به گونه ای زیباتوصیف و ترسیم می کنیم ( شما این را در فلسفه مطالعه کنید ) و در تاریخ ما ، انسان مجبور به پایگاه طبقاتی نیست و بلکه او می تواند از جبرها رهایی بیابد حتی از جبر خویشتن ، تاریخ ما پر است از مقاومتها که ناشی از بینش انقلابی آنها که معتقد بودند طقیان در برابر هر ستمگر واجب است ( جهاد واجب ) . افضل الجهاده کلمته حق عنده امام جائو : گفتن کلمة حق در مقابل رهبر ستمگر یکی از جهادهای بزرگ است شما امام حسین را ببینید که چگونه خانوادة خود را برمی دارد و خود شهید می شود و آنها را به اسارت می برند شما مقاومتهای شیعه را در زمان حجاز مطالعه بکنید فداکاری انسانهایی که در جبهه می جنگند هم نمونة عینی آن است بر خلاف این تعریف که انسان موجـودی است ابزار ساز معتقدیم که انسان موجودی است خلاق ، انتخابگر ، آزاد ، و منتهای آن را به زندگی جاوید یعنی ارضای غریزه ای که در انسان وجود دارد که دوست دار زندگی جاوید می باشد روز حساب روزی که انعکاس آن در زندگی فردی و اجتماعی نقش زیاد دارد . این است که به شدت معتقدم که در مکتب ماتریالیستی اصلاً انسان مسئول نمی شود تا بعد ببینیم که مسئولیت او در برابر خلق است یا خود یا خدا ، انسان فقط با دانستن حکومت خدا مسئول می شود این مطلب را ماتریالیستهای اخیر متوجه شده اند به عنوان مثال سارنر می گوید برای انسان بدون حکومت خدا هیچ چیز معنی پیدا نمی کند یا یکی دیگر از آنها می گوید اگر خدایی نیست باید آن را بتراشیم . اصلاً از نظر تحلیل جهان ، هیچ مکتبی هنوز نتوانسته یک تحلیلی بدهد و جهان را توصیف کند بعنوان مثال ما تضاد و حرکت را که دو مسئلة زیر بنایی هستند در یک مقاله اشاره کرده ایم مقداری می شود به ضعفهای آن پی برد و فهمید که برای رد عقیده به خدا به چه حرفهای پوچی متوسل شدهاند پس آنچه به نظر من می تواند زندگی یک انسان را منقلب میکند عقیده به خداوند متعال است اگر به این اصل معتقد شده ایم زندگی ما یک تغییر اساسی پیدا می کند و به تقوا معتقد می گردیم یعنی به خود سازی به عنوان جان و روح معتقد می شویم ، دیگر مقام خواهی ، ریاست طلبی ، شهرت پرستی ، لذت خواهی ، کینه و حسرت ، همة اینها کم کم نابود می شود دیگر سعی خواهیم کرد که برای مردم بدون سروصدا خدمت کنیم به نجات انسانها با تکیه بر خدا که تکیه بر خدا اصالت دادن به خلق است و خلق را رها ندانستن در صحرای طبیعت است بیندیشیم میتوانیم به نشر مکتبمان کمک کنیم اصلاً دنیا را به نوعی دیگر می بینیم مردم را نوعی دیگر درک می کنیم همة حرف من این است که در جهان بینی توحیدی و الهی انسان معنی پیدا میکند و مسئول می شود از نظر فلسفی هم همینطور است هنوز تحلیل مادیها به هیچ وجه نمی تواند جهان را توصیف کند در آخر به دوستـان عزیز توصـیه میکنـم که اولاً انقلاب را حفظ کنید در خط اسلام و امام باشید . سنگر واقعی آن است که ما آن را پشت جبهه می نامیم سنگر واقعی مدارس است ، کارخانه است و مزرعه . جامعه را از آثار آمریکا پاک کردن ، جامعه را ساختن ، جهاد اکبر کردن یعنی جهاد با خود . آری جبهة واقعی آنجا است من تا بوده ام آرزویم این بود که اسلام نشر پیدا کند و در راه نشر او شهید شوم اگر در زمان حیات نتوانستم دربارة این عقیده کاری کنم امیدوارم که با مرگم شاید کار مؤ ثری کرده باشم . حال از دوستان میخواهم که در بالا بردن فرهنگ اسلامی زیاد تلاش کنم . تلاشی برای خدا نه برای هواهای نفسانی که اگر اینطور شد اسلام به چنین تبلیغاتی نیاز ندارد مقامهای این دنیا موقتی است و روزی می رسد که از دست انسان گرفته می شود پس نباید حسرت خورد برای به دست آوردن مقام باید تقوا را بالا برد یعنی مقام را در نزد خدا بالا برد که آنوقت مقام حقیقی را به دست آورده ای . من دیگر حرفی ندارم و شما را به خدا می سپارم تا خودتان چه چیزی را انتخاب کنید تقوا را یا ذلت را . . . . . . .
وصیت به خانواده عزیزم :
با عرض سلام به اهل خانواده همة ما باید این دنیا را ترک کنیم چه زود و یا چند روزی بیشتر وقتی که خبر شهادتم را می شنوید مبادا ناراحت بشوید چون من به آرزوی خود رسیده ام پس دیگر جایی برای ناراحتی باقی نمی ماند مبادا کار خیری به علت شهادتم به عقب بیفتد چون حضــرت زینـب (س) استــوار باشید در خـط امـام و انقلاب باشید اگر می خواهید من خوشحال باشم تفسیر قرآن آیت الله طالقانی و محمد حسین طباطبایی ( آنهایی که در بازار یافت می شود ) بخرید و به کتابخانة حسینیه هدیه کنید کتابهای خودم را آنهایی که بدرد میخورند به کتابخانة دبیرستان تحویل بدهید مقاله های تضاد ، حرکت ، و یادداشتهایی که دربارة فلسطین است جمع آوری کنید و به دوستان بدهید تا تکثیر کنند ( یا هر یادداشت بدرد بخور دیگر ) در مجالس مذهبی شرکت کنید هر هفته بر سر مزار شهیدان بروید
وصیت به ملت عزیز :
وما تکبر لا تقاتلون فی سبیل الله والمستضعفین من الرجال والنساء والولدان الذین یقولونربنا اخرجنا من هذه القربه الظالم اهلها واجعل لنا من لذنک و لباً و جعل لنا من لدنک نصیراً (سورة انبیاء )
چرا نمی کشیددر راه خدا و مستضعفین از مردان و کودکانی آنهایی که می گویند خدایا نجات بده مارا از این شهر ظالم . . . . . اگر با ریختن خون من اسلام حفظ می شود پس ای گلوله ها مرا در بر بگیرید
سلام بر ملت مسلمان و انقلابی ایران سلام بر پدران و مادران که جوانان خود را در راه خدا میدهند و در برابر مشکلات انقلاب هر روز صبور تر و مقاوم تر می شوند سلام بر شما ای ملت مستضعف که با انقلابتان همة مستکبران داخلی و خارجی را به وحشت انداختی سلام من حقیر را از پشت جبهه بپذیرید که جبهة واقعی مدارس ، مزارع کارخانه است و رزمندگان واقعی شما هستید که در مقابل اینهمه توطئة شرقی و غربی که می خواهند شما را از امام بگیرند سرسختانه مقاومت می کنید بدرستی که شما پیروزید چرا که خدا خلاف وعده نمی کند ای ملت عزیز و محبوبم ای کشاورزان و کارگران و ای مستضعفان شما بودید که با دستهای توانای خود و به رهبری امام انقلاب را پیروز کردید حال هم برای حفظ آن وحفظ خون شهیدان باید در صحنة مبارزه حضور دائم داشته باشید و در مشکلات جامعه از رهنمودهای رهبر انقلاب امام خمینی استفاده کنید ضد انقلاب را در هر لباس در هم بکوبید و در مقابل هر کسی که رو در روی انقلاب ایستاد سنگر بکنید و تفنگ بر دوش بگیرید ملت عزیز امیدوارم با حفظ انقلاب از آزمایشات الهی که هر لحظه ممکن است ما را در بربگیرد سرافراز بیرون بیایید و برای اینکار باید سطح آگاهی و تقوای خود را بالا ببرید و وسوسة شیطان درونی را مهار کنیم دیگر حرفی ندارم خدا را فراموش نکنید اگر خواستارید که زبان شما و نگاه شما و عمل شما گناه نباشد . « والسلام »
علی جان امامی 60/9/05
زندگی نامه برادر شهید علیجان امامی
در یک خانوادة مذهبی ، متدین و مستضعف شهید علی جان امامی به سال 1341 در گتوند پا به عرصة وجود نهاد دوران ابتدائی تحصیل او در گتوند ، شوش دانیال و تهران سپری شد در این دوران هوش و استعداد بالای وی ، در کنار اخلاق نیک و اسلامی او معلمین و مدیران را حیرت زده و متعجب کرده بود بطوری که انتقال ایشان از مدرسه ای به مدرسه ای دیگر با ممانعت معلمین مدرسة قبلی مواجه می شد و همه دوست داشتند که خود شخصاً معلم وی باشند .
دوران راهنمائی را در مدرسة نواب صفوی گتوند آغاز نمود . از جمله خصوصیات بارز شهید علی جان امامی اهمیت زیاد ایشان به نماز جماعت ، روزه و مطالعه زیاد بود بطوری که می توان گفت تمام کتابهای استاد و متفکر شهید مطهری و شادروان دکتر علی شریعتی و تفسیر قرآن علامة طباطبائی و آیت ا. . . طالقانی را مطالعه نمود در اسلام شناسی پیشرفت زیادی کرده بود و با انتخاب رشتة اقتصاد و ادبیات فارسی زمینه را برای شناخت خدا و اسلام شناسی فراهم نموده بطوری که در زمینة تضاد و شناخت مقالاتی هم به رشتة تحریر درآورده بود که به یادگار باقی است و در خصوص اسلام شناسی مقالاتی را می نوشت و به دوستان و اطرافیان می داد تا اسلام را بهتر بشناسند و عمل نمایند براین اساس تنها کتابخانه شهر گتوند بعد از شهادتش بنام این شهید بزرگوارنامگذاری شد . دیگر خصوصیات شهید تواضع و فروتنی او بود هیچ وقت عصبانی نمی شد همیشه آرام ، متین و باوقار بود زیاد تحقیق می کرد و با دلیل و برهان محکم صحبت می نمود .
با افراد سست ایمان صبورانه و با منطق به گفتگو می پرداخت عشق زیادی به امام داشت و نام او را با تواضع و صلوات به زبان می آورد و او را نعمت بزرگی می دانست که خدا به ملت ایران عطا نموده است و توصیه می کرد که پیرو امام باشیم و او را تنها نگذاریم و با دشمنان امام نبرد و جهاد کنیم . با اوج گیری انقلاب اسلامی به مبارزه با طاغوت پرداخت در تمام تظاهرات و مراسمات شرکت می کرد و مراکز فساد را همراه مردم منحل می نمود شهید یک بار هم توسط ساواک دستگیر و یک هفته در اهواز زندانی سیاسی بود .
با شروع جنگ تحمیلی سریعاً آموزش نظامی دیده و پا به عرصة پیکار نهاد و با اولین گروه اعزامی به جبهه به جبهة سوسنگرد اعزام شد و تا آزادی سوسنگرد سرسختانه در آن جبهه رزمید و خستگی به خود راه نداد تا طعم شیرین آزادی سوسنگرد و بستان را چشید . شهید علی جان امامی در عملیات طریق القدس و بیت المقدس حضور فعال و موثر داشت و یک تنه به جنگ با تانکهای دشمن می شتافت .
سرانجام درجبهة دارخوین در تاریخ 1361/2/10 شربت شیرین و گوارای شهادت را نوش جان کرد و در جوار شهدای گتوند به انتظار دیدار یار آرمید .
« انشاء ا . . . که ما را شفاعت نماید »
- ۹۳/۰۴/۱۹